تقابل امر اجتماعی و غیراجتماعی در مجلس

تحلیلی کوتاه بر انتخابات هیات رییسه مجلس

تقابل امر اجتماعی و غیراجتماعی در مجلس
محمدرضا پاریاب

ملت بیدار آنلاین| محمدرضا پاریاب - فعال سیاسی - عرصه سیاسی به عنوان مسلط‌ترین جزء نظام حکمرانی و تصمیم‌گیری، تابعی از ساختارهای چندین ساله است. ساختار در ذات خود مدام در برابر تغییرات واکنش نشان میدهد. این واکنش ساختاری کنش‌های اصلاح‌گرانه و تجدیدنظرخواه را مورد مذمت قرار داده و همواره تضاد بین آنها مشهود است. آیا با وجود چنین شرایطی انتظار عبور از ساختارهای با قدمت چند دهه و به پیوست آن ایجاد نظام حکمرانی نو، امری منطقی به شمار میرود؟ پاسخ به این سوال در نگاه اول شاید ترازو را به سمت بعد منفی بکشاند ولی در نظام تغییرات اجتماعی مدرن و حتی پست مدرن کنشگری بازیگران عرصه سیاست و تصمیم‌گیری چنین امکانی را به عبور از ساختارهای کهنه خواهد داد.

به بهانه انتخابات سال چهارم هیات رییسه مجلس، رقابت دو گروه جهت جلوس بر راس مجلس شورای اسلامی را مورد بررسی قرار داده‌ایم. این مقایسه درواقع تابعی از نگاه کنشگری می‌باشد.

جبهه پایداری؛ کنشگران امر غیراجتماعی

در اینجا بحث امر اجتماعی و امر غیراجتماعی مطرح است. در کشورهای جهان سوم در باب کنشگری تابع ساختار، مهمترین خطر آن است کنشگر با تابعیت از امر غیراجتماعی که می‌تواند فردی، گروهی یا جماعتی باشد، امر اجتماعی را کنار بگذارد، در این حالت بنیادگرایی جماعتی صورت می‌پذیرد. این بنیادگرایی فاصله‌ای میان خود و جامعه می‌گذارد. این فاصله در غایت به محبوس شدن فرد در درون خویش منجر شده که به تبع آن ابتکار فرهنگی یا سرمایه‌گذاری در در جنبشی اجتماعی از آنها سلب خواهد شد. جبهه پایداری با بهره‌گیری از نظریات غیراجتماعی و ضدیت با مشارکت اجتماعی همواره درصدد زدودن امر اجتماعی از صحنه سیاست‌گذاری بوده است. این خصلت نه تنها در مجلس بلکه در بدنه قوه مجریه نیز توسط عاملان این جریان پیگیری می‌شود. شکست در انتخابات سال چهارم هیات رییسه مجلس نیز به وضوح این نکته را یادآوری کرد که جریان پایداری در سطح نخبگانی نیز از مقبولیت حداقلی نیز برخوردار نیست.

حکمرانی نو برای تحقق عدالت

برخلاف نمونه فوق و توضیحات ارائه شده، ارائه نوینی از سیستم حکمرانی بسیار مشهود است. بازنمایی نوین از حکمرانی اجتماعی نمی‌تواند به یکباره متولد شود. گسترش آن در گروی شکل‌گیری کنشگران اجتماعی نوین و سازماندهی منازعات بر سر مدیریت آن می‌باشد. آنهای که چشمشان صرفاً بحرانها را می‌بینند و گوششان صرفاً صدای فروشکستن گفتمان‌های کهنه را می‌شنود، نمی‌توانند پس از پایان بحران طرحی نوین درافکنند. بنابراین همواره شناسایی مسائل و ارائه راهکار متناسب با آن در هم آمیخته شده‌اند. بر این اساس جامعه‌ای که به بالاترین سطح تاریخمندی میرسد باید درصدد کنار گذاشتن ساختارهای کارکرده بوده و عملکرد خود را بر پایه کنشگری و روابط اجتماعی خود بنا نهد. درواقع نظریه حکمرانی نو که از سوی محمدباقر قالیباف مطرح شده، نمایی جامع از کنشگری هدفمند مبتنی بر امر اجتماعی است. به بیان دیگر پیشرفت زمانی حاصل خواهد شد که امر اجتماعی بر امر غیراجتماعی فائق آید. همین امر موجب تمدید ریاست محمدباقر قالیباف در مجلس شورای اسلامی شده است.