اجبار رسانهای؛ قدرت پنهان در شکلدهی به افکار عمومی
در حالی که رسانهها به ابزاری برای هدایت افکار عمومی تبدیل شدهاند، اجبار رسانهای (Media Coercion) بهعنوان نیرویی پنهان، ذهنها را در ایران و جهان تحت تأثیر قرار میدهد؛ از طوفانهای توییتری که روایتهای امروز را میسازند تا الگوریتمهایی که انتخابهای ما را محدود میکنند.

شریف زمانی، مدیر مسئول ملت بیدار طی یادداشتی با عنوان "اجبار رسانهای؛ قدرت پنهان در شکلدهی به افکار عمومی" نوشت: در دنیای امروز که رسانهها به بخشی جداییناپذیر از زندگی انسانها تبدیل شدهاند، مفهومی به نام «اجبار رسانهای» یا Media Coercion بیش از پیش خود را نشان میدهد. اجبار رسانهای به معنای استفاده از ابزارهای رسانهای برای هدایت، کنترل یا تحمیل عقاید و رفتارها بر مخاطبان است؛ فرآیندی که گاه آشکار و گاه پنهان، ذهنیت جوامع را تحت تأثیر قرار میدهد. این پدیده، چه در رسانههای سنتی مانند تلویزیون و روزنامهها و چه در رسانههای اجتماعی نظیر توییتر و اینستاگرام، به ابزاری قدرتمند برای بازیگران مختلف تبدیل شده است؛ از دولتها و شرکتها گرفته تا گروههای سیاسی و حتی افراد عادی که به دنبال نفوذ بر دیگران هستند.
رسانهها از دیرباز نقش «دروازهبان» اطلاعات را ایفا کردهاند. اما در عصر دیجیتال، این نقش پیچیدهتر شده است. اگر در گذشته رسانههای جمعی به دلیل محدودیت دسترسی و یکسویه بودن، کنترل بیشتری بر روایتها داشتند، امروز رسانههای اجتماعی با دادن صدای ظاهراً برابر به همه، این تصور را ایجاد کردهاند که قدرت در دست مردم است. با این حال، اجبار رسانهای در این فضا نهتنها کاهش نیافته، بلکه با الگوریتمها، طوفانهای توییتری، و انتشار هدفمند اطلاعات نادرست، شکل پیچیدهتری به خود گرفته است.
اجبار رسانهای فرآیندی است که در آن مخاطب، اغلب بدون آگاهی، تحت فشار روانی یا احساسی قرار میگیرد تا به سمت یک باور خاص سوق داده شود. این اجبار میتواند از طریق تکرار یک پیام، برجستهسازی بخشی از حقیقت و پنهان کردن بخش دیگر، یا حتی استفاده از احساسات جمعی مانند ترس و خشم انجام شود. برای مثال، در تبلیغات تجاری، شرکتها با استفاده از تصاویر جذاب و شعارهای احساسی، مصرفکنندگان را به خرید محصولاتی ترغیب میکنند که شاید نیازی به آنها نداشته باشند. در حوزه سیاسی نیز، رسانهها با انتخاب گزینشی اخبار و زاویه دید، میتوانند افکار عمومی را به نفع یک گروه یا ایدئولوژی شکل دهند.
یکی از ابزارهای کلیدی در اجبار رسانهای، «قاببندی» (Framing) است. رسانهها با انتخاب کلمات، تصاویر و روایتها، چارچوبی را به مخاطب تحمیل میکنند که از طریق آن به موضوع نگاه کند. به عنوان مثال، در پوشش یک اعتراض خیابانی، یک رسانه ممکن است معترضان را «آشوبگر» بنامد، در حالی که رسانه دیگر آنها را «مبارزان آزادی» خطاب کند. این انتخاب کلمات، ناخودآگاه ذهن مخاطب را به سمت نتیجهگیری خاصی هدایت میکند.
با ظهور رسانههای اجتماعی، اجبار رسانهای وارد مرحله جدیدی شده است. پلتفرمهایی مانند توییتر، اینستاگرام و تلگرام به کاربران اجازه میدهند که خود تولیدکننده محتوا باشند، اما این آزادی ظاهری با چالشهایی همراه است. الگوریتمهای این پلتفرمها، که بر اساس علایق و رفتار کاربران طراحی شدهاند، محتوایی را به آنها نشان میدهند که تأییدکننده باورهای پیشینشان باشد. این پدیده که به «حباب فیلتر» (Filter Bubble) معروف است، باعث میشود افراد کمتر در معرض دیدگاههای مخالف قرار گیرند و بیشتر تحت تأثیر روایتهای یکجانبهای باشند که به آنها القا میشود.
علاوه بر این، طوفانهای توییتری (Tweetstorms) نمونه بارزی از اجبار رسانهای در فضای دیجیتال هستند. گروههای سازمانیافته با استفاده از هشتگهای مشترک و انتشار انبوه پیامها، تلاش میکنند یک موضوع را در مرکز توجه قرار دهند و روایت خود را به عنوان نظر غالب جا بیندازند. این روش بهویژه در مواقع بحران یا انتخابات، به ابزاری برای فشار روانی بر افکار عمومی تبدیل شده است.
در ایران امروز، شاهد نمونههای متعددی از اجبار رسانهای هستیم که بهویژه در فضای توییتر برجسته است. گروههای توییتری، که اغلب با اهداف سیاسی یا اجتماعی شکل میگیرند، نقش مهمی در شکلدهی به گفتمان عمومی ایفا میکنند. برای مثال، در روزهای اخیر، بحثهایی درباره مسائل اقتصادی و تحریمها در توییتر فارسی داغ شده است. گروهی از کاربران با استفاده از هشتگهایی مانند #تحریم_ظالمانه یا #اقتصاد_مقاومتی، تلاش میکنند روایتی خاص را ترویج دهند که دولت را قربانی شرایط خارجی نشان دهد. در مقابل، گروههای دیگر با هشتگهایی مثل #فساد_سیستماتیک یا #عدالت_اجتماعی، مشکلات را به سوءمدیریت داخلی نسبت میدهند.
این دوقطبیسازی، که با انتشار انبوه توییتها و ریتوییتهای هدفمند همراه است، نشاندهنده تلاش برای اجبار رسانهای است. کاربران عادی که در معرض این حجم از محتوا قرار میگیرند، ممکن است بدون بررسی دقیق، تحت تأثیر یکی از این روایتها قرار گیرند. نکته جالب اینجاست که بسیاری از این حسابها ممکن است بدون هویت مشخص یا حتی رباتیک باشند، اما تأثیرشان بر فضای عمومی غیرقابل انکار است.
اجبار رسانهای، اگرچه قدرتمند است، اما خطراتی نیز به همراه دارد. یکی از بزرگترین تهدیدها، گسترش اطلاعات نادرست است. وقتی روایتها بدون پشتوانه واقعی و صرفاً با هدف نفوذ بر مخاطب منتشر میشوند، اعتماد عمومی به رسانهها کاهش مییابد. در ایران، این موضوع بهویژه در سالهای اخیر مشهود بوده است؛ جایی که شایعات در شبکههای اجتماعی گاهی سریعتر از اخبار رسمی گسترش مییابند.
از سوی دیگر، اجبار رسانهای میتواند فرصتی برای آگاهیبخشی باشد. گروههای مدنی و فعالان اجتماعی میتوانند با استفاده از این ابزار، توجه عمومی را به موضوعات مهمی مانند محیط زیست یا حقوق بشر جلب کنند.
در جهانی که رسانهها بهطور مداوم در تلاش برای شکلدهی به ذهن ما هستند، هوشیاری تنها راه مقاومت در برابر اجبار رسانهای است. این هوشیاری به معنای بررسی منابع، شنیدن صداهای مختلف و اجتناب از پذیرش بیچونوچرای روایتها است. در ایران امروز، که فضای رسانهای بهشدت تحت تأثیر گروههای مختلف قرار دارد، این نیاز بیش از پیش احساس میشود. رسانهها، چه سنتی و چه اجتماعی، ابزارهایی هستند که میتوانند هم آزادی بیاورند و هم اسارت؛ انتخاب با ماست که چگونه از آنها استفاده کنیم./ پایان پیام