مدیریت اسلامی در ترازوی عمل
شفافیت در برابر مردم و سادهزیستی مسئولین، دو اصلی هستند که هر مدیری را به موفقیت یا شکست میرسانند.

ملت بیدار | مدیریت در هر جامعهای نیازمند اصولی است که هم اعتماد مردم را جلب کند و هم الگویی برای زیست اخلاقی باشد. دو اصل بنیادین که ریشه در تعالیم اسلامی دارند، شفافیت در برابر سوءظن مردم و سادهزیستی مسئولین است. این دو ارزش، نهتنها در کلام پیشوایان دینی بلکه در نیازهای امروز جامعه نیز جایگاه ویژهای دارند.
یکی از مهمترین وظایف یک مدیر یا مسئول، حفظ اعتماد عمومی است. وقتی مردم به هر دلیلی گمان ستم یا بیعدالتی در رفتار مسئولین ببرند، این وظیفه مدیر است که با صداقت و وضوح، دلایل و عذر خود را بیان کند. این اصل، ریشه در نامهٔ ۵۰ امام علی (ع) که میفرمایند أَلَا وَ إِنَّ لَکُمْ عِنْدِي أَلَّا أَحْتَجِزَ دُونَکُمْ سِرًّا إِلَّا فِي حَرْبٍ دارد که مردم حق دارند از تصمیمات و اقدامات آگاه شوند و هیچ چیز نباید در پشت پرده ابهام جز مسائل نظامی بماند. غفلت از این وظیفه، نهتنها سوءظن را تشدید میکند، بلکه فاصله میان مردم و مسئولین را عمیقتر میسازد.
تصور کنید مدیری در موقعیتی قرار گیرد که تصمیمش مورد نقد قرار گرفته است؛ مثلاً تخصیص بودجهای کلان به پروژهای خاص یا انتصابی بحثبرانگیز. اگر او در برابر پرسشها سکوت کند یا توضیحاتش مبهم باشد، ذهن مردم به سمت بدگمانی سوق پیدا میکند. اینجاست که شفافیت بهعنوان یک سپر عمل میکند. بیان صریح دلایل، ارائه اسناد و مدارک و حتی پذیرش اشتباه، میتواند اعتماد ازدسترفته را بازگرداند. اما اگر این اصل که در نامهٔ ۵۳ امام علی (ع) خطاب به مالک میفرمایند وَ اِن ظَنَّتِ الرَّعِيَّةُ بِک حَيفًا فَاَصحِر لَهُم بِعُذرِک نادیده گرفته شود، همانطور که در مورد برخی مسئولین رخ داده، نتیجه جز انزوا و بیاعتباری نخواهد بود.
در کنار شفافیت، سادهزیستی مسئولین یکی دیگر از ستونهای مدیریت اخلاقمدار است. وقتی کسی مسئولیت اداره امور مردم را بر عهده میگیرد، باید خود را همتراز آنها بداند، نه جدا و برتر از آنها. سادهزیستی، نشانهای از همدلی و دوری از خودبرتربینی است. مسئولینی که در کاخها زندگی میکنند، از امکانات عمومی برای رفاه شخصی بهره میبرند یا به تجملگرایی روی میآورند، نمیتوانند ادعای خدمت به مردم را داشته باشند.
این اصل، بهویژه در جامعهای که بسیاری از مردم با سختیهای معیشتی روبهرو هستند، اهمیت بیشتری پیدا میکند. وقتی یک مسئول با رفتاری متواضعانه و بهدور از اسراف زندگی میکند، نهتنها الگویی برای دیگران میشود، بلکه نشان میدهد که منابع عمومی را امانتی برای مردم میداند، نه ابزاری برای لذت شخصی. در مقابل، اگر مدیری به این اصل بیتوجه باشد و در دام تجمل بیفتد، دیگران حق دارند او را بازخواست کنند و حتی از او بخواهند که پاسخگوی این فاصله طبقاتی خودساخته باشد.
جامعه امروز ما بیش از هر زمان دیگری به مدیرانی نیاز دارد که این دو اصل را سرلوحه کار خود قرار دهند. در دورانی که شایعات و اخبار نادرست بهسرعت پخش میشوند، شفافیت میتواند مانع از گسترش بیاعتمادی شود. مسئولین باید بدانند که سکوت یا پاسخهای کلیشهای، دیگر پذیرفتنی نیست. مردم انتظار دارند که حقیقت را بشنوند، حتی اگر تلخ باشد. از سوی دیگر، در شرایطی که شکاف اقتصادی میان طبقات روزبهروز نمایانتر میشود، سادهزیستی مسئولین میتواند مرهمی بر زخمهای اجتماعی باشد.
اگر مدیری از شفافیت غفلت کند، باید منتظر عواقب آن باشد، از کاهش محبوبیت گرفته تا فشارهای قانونی و اجتماعی. اما اگر مدیری دیگر با عمل به سادهزیستی، هم خود را اصلاح کند و هم دیگران را به این مسیر هدایت کند، میتواند امیدی برای تغییر ایجاد کند. این دو اصل، مکمل یکدیگرند؛ شفافیت بدون سادهزیستی ممکن است به ریاکاری تعبیر شود و سادهزیستی بدون شفافیت، اثربخشی خود را از دست میدهد.
مدیریت موفق، ترکیبی از صداقت و تواضع است. مسئولینی که به مردم پاسخگو نیستند و از شفافیت دوری میکنند، نمیتوانند انتظار همراهی و اعتماد داشته باشند. در مقابل، آنهایی که با سادهزیستی و عمل بهموقع، خود را با مردم همسو میکنند، نهتنها جایگاه خود را مستحکم میسازند، بلکه به بهبود کلی نظام کمک میکنند. این درسها، که ریشه در تعالیم دینی و نیازهای انسانی دارند، باید چراغ راه هر مدیری باشند که میخواهد خدمت کند، نه صرفاً قدرت را حفظ کند./ پایان پیام