سواد رسانهای یا بیسوادی رسانهای در ایران
سواد رسانه ای یا Media Literacy نوعی تکنیک عملی و مهارت بسیار ویژه است که در عصر حاضر یکی از مهمترین آموزشها در جهان تلقی میشود. سواد رسانه ای به فرد این توانایی را میدهد که تحلیل مناسبی از مطالب منتشر شده در انواع شبکههای رسانه ای را داشته باشد.
سواد رسانه ای یا Media Literacy نوعی تکنیک عملی و مهارت بسیار ویژه است که در عصر حاضر یکی از مهمترین آموزشها در جهان تلقی میشود. سواد رسانه ای به فرد این توانایی را میدهد که تحلیل مناسبی از مطالب منتشر شده در انواع شبکههای رسانه ای را داشته باشد.
سواد رسانه به عنوان یک رشته آموزشی در چهل سال اخیر در دنیا ایجاد شده است. اهمیت واژه سواد در سالهای اخیر بسیار افزایش یافته.کانادا اولین کشوری بود که در نظام آموزشی خود رشته سواد رسانه را به صورت رسمی از نظام آموزش و پرورش خود پذیرفت.
در ایران نیز علیرغم اینکه از مدتها قبل عنوان سواد رسانه ای توسط قشر دانشگاهی مطرح و برای گسترش آن فعالیتهای بسیاری صورت گرفت اما همچنان بیسوادی رسانهای یا نگاه تجاری به این مسئله در جامعه محرز است.
از جمله فعالیتهای انجام شده تالیفات، برگزاری همایشهای علمی، فعالیتهای انجمنهای مرتبط و تدریس چکیدهای از این علم نوین به دانش آموزان در قالب کتاب است که در سالهای اخیر نیز مورد توجه برخی از دانشگاهیان و فعالان این حوزه قرار گرفته است.
با یک بررسی سطحی و تعمق بر فضای سایبری و شبکههای اجتماعی میتوان نمره سواد رسانهای جامعه را ارزیابی کرد.
هرچند برای بیان دقیقتر نیازمند تحقیقات و پایشهای دقیق و علمیتر هستیم ولی برای آگاهی از پوسته این واقعیت، گشت و گذار در فضای سایبری و رسانههای کشور کافی است.
به طور مثال در مورد ماجراهای اخیر مانند بیهوش شدن آرمیتا گراوند دختر دانشآموز در مترو تهران و قتل هولناک کارگردان بزرگ ذاریوش مهرجویی و همسرش، شاهد تشویش و بهمریختگی اذهان جامعه در رابطه با بیسوادی رسانهای بودیم.
در کشور ایران که همواره با تنشهای اجتماعی ناشی از فضاهای مجازی روبرو بوده است، معاندین نظام جمهوری اسلامی و کنشگران سیاسی خارج و داخل کشور از بیسوادی رسانهای جامعه نهایت بهره را برده و با خوراک دلخواه رسانهای مردم را وادار به پذیرش اخبار دروغ و گمراه کننده کردهاند.
این مسئله در حالی است که گاهی با وجود فعالیتهای رسانههای داخلی در جهت نمایش حقیقت و انتشار مستندات باز هم میدان بازی در دست رسانههای غربی و کنشگران سیاسی است و موجب مقاوت جامعه در پذیرش واقعیت میشود.
رسانه در ایجاد جریان و جا انداختن یک روند نقش اساسی است. حتی اگر این رسانهها را به دو بخش سنتی و نوین تقسیم کنیم، در عمل این نقش و جایگاه هیچ فرقی نمیکند. نظریهای مثل دروازهبانی که سالهاست قدمت داشته است، امروز دیگر جایی برای مطرح شدن ندارد. خصوصیاتی که رسانههای جدید دارند و آن را تحمیل میکنند، خصوصیاتی است که نشأت گرفته از فضای دوم یا همان فضای مجازی است. معمولا میگویند فضای واقعی یا مجازی، اما واقعا فضای مجازی وجود ندارد و همه واقعیت است؛ بنابراین میتوانیم بگوییم فضای اول و دوم؛ چرا که هر آنچه در ذهن انسان تصویر میشود حقیقت است. بنابراین فضای دوم بر روی زمینهای به نام رسانه تأثیر میگذارد که خود این تأثیرگذاری باعث میشود نوع نگاه ما تغییر کند.
سواد رسانهای به طور عامیانه در چند مرحله شکل میگیرد. ابتدا باید دید آیا دسترسی به افراد به انواع اطلاعات مورد نیازشان امکانپذیر است یا به عبارتی آسان است یا خیر؟ این سوال را هماکنون میتوان مثبت پاسخ داد، زیرا با فراگیر شدن اینترنت و وسایل ارتباطی هوشمند این امکان وجود دارد تا نسبت به گذشته آسانتر به انواع اطلاعات دست یافت.
اما تمام ماجرا این نیست، در مرحله بعدی باید دید آیا کسی که به اطلاعات دسترسی پیدا میکند قدرت استفاده از آن برای رفع نیازش را دارد؟
در مرحله دیگر قدرت تشخیص سره از ناسره است. در این مرحله که مهمترین مرحله محسوب میشود، فرد دریافت کننده اطلاعات حق پذیرش اطلاعات را بدون تطبیق آن با منطق، مستندات و علم را ندارد.
در این مرحله افراد جامعه بایستی درک تفکیک قائل شدن بین دروغ و حقیقت را بدانند و بر اساس آن تصمیمگیری کنند.
مرحله نهایی ظرفیت پذیرش اطلاعات در جامعه است.
اینکه هر مشاهداتی بر افکار، روان و زندگی ما تاثیر نگذارد مسئلهای است که متاسفانه در جامعه امروزی مغفول واقع شده است.
به طور خلاصه، در جامعه ایرانی راه طولانی تا نقطه امنیت سواد رسانهای باقیست و برای رسیدن به آن نیازمند تلاشهای جامعه الیت و رسانهها هستیم تا این راه طولانی به سرعت و توسط تمام جامعه طی شود./ پایان پیام
یادداشت: شقایق مهاجری