بهرهبرداری منافقین از پرونده الهه حسیننژاد برای عملیات روانی
پرونده قتل الهه حسیننژاد، دختری ۲۴ ساله که در اسلامشهر به قتل رسید، به دلیل ویژگیهای نمادین و حساسیتهای اجتماعی، به ابزاری برای عملیات روانی سازمان مجاهدین خلق تبدیل شد. این گروه با استفاده از تحریف واقعیتها، شایعهپراکنی و بهرهبرداری از رسانههای خارجی، تلاش کرد تا با القای ناامنی و ناکارآمدی نظام، ناآرامی در ایران ایجاد کند.

شریف زمانی مدیر مسئول ملت بیدار: پرونده قتل الهه حسیننژاد، دختری ۲۴ ساله که در ۴ خرداد ۱۴۰۴ در اسلامشهر ناپدید شد و جسدش در ۱۴ خرداد کشف شد، به دلیل حساسیتهای اجتماعی و ویژگیهای نمادین قربانی (سن، جنسیت، و شرایط مفقودی) به سوژهای مناسب برای بهرهبرداری رسانهای تبدیل شد. نقش عوامل بیگانه مانند سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در استفاده از این پرونده برای ایجاد آشوب در ایران به چشم میخورد.
سازمان مجاهدین خلق، در طول دههها به دلیل فعالیتهای مسلحانه، همکاری با دشمنان خارجی (مانند رژیم صدام حسین در جنگ ایران و عراق) و اقدامات تروریستی، جایگاه منفی در افکار عمومی ایران پیدا کرده است. این سازمان پس از انتقال مقر خود به آلبانی و کاهش فعالیتهای نظامی، تمرکز خود را بر عملیات روانی، رسانهای و تبلیغاتی علیه جمهوری اسلامی ایران قرار داده است.
منافقین به دنبال جایگزینی نظام جمهوری اسلامی با یک دولت سکولار و دموکراتیک تحت رهبری خود است. این هدف از طریق تضعیف مشروعیت نظام، ایجاد نارضایتی عمومی، و بهرهبرداری از بحرانهای اجتماعی دنبال میشود.
منافقین از تکنیکهای جنگ روانی مانند تحریف واقعیتها، انتشار شایعات، و ایجاد روایتهای جعلی برای تحریک احساسات عمومی و دامن زدن به ناآرامی استفاده میکنند. این سازمان همچنین از شبکههای رسانهای خارجی مانند ایران اینترنشنال و بیبیسی فارسی برای تقویت پیامهای خود بهره میبرد.
پرونده الهه حسیننژاد به دلیل ویژگیهای خاص خود (ناپدید شدن یک دختر جوان، قتل توسط یک مسافرکش، و حساسیتهای اجتماعی درباره امنیت زنان) پتانسیل بالایی برای تبدیل شدن به یک ابزار عملیات روانی داشت. در ادامه، تکنیکهای احتمالی مورد استفاده توسط گروههایی مانند مجاهدین خلق بررسی میشود:
۱. ایجاد وضعیت انتظار (Conditioning):
رسانههای مرتبط با جریانهای معاند، از جمله کانالهای نزدیک به منافقین، با پوشش گسترده خبر مفقودی الهه حسیننژاد از ۴ تا ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، جامعه را در حالت اضطراب و انتظار نگه داشتند. این پوشش با برجستهسازی ابهامات اولیه (مانند خاموش شدن تلفن همراه الهه و عدم اطلاع از سرنوشت او) احساس ناامنی و بیاعتمادی به نهادهای انتظامی را تقویت کرد.
۲. تحریف واقعیتها (Reality Distortion):
برخی رسانههای معاند، از جمله رسانههای مرتبط با منافقین، ادعاهای غیرمستندی مانند تجاوز به الهه حسیننژاد یا ارتباط قتل با مسائل ناموسی و حجاب را منتشر کردند. این ادعاها با تکذیب رسمی سازمان پزشکی قانونی مواجه شد، اما هدف آنها ایجاد خشم عمومی و نسبت دادن قتل به سیاستهای نظام بود. شایعه تجاوز یا قتل سیستماتیک به عنوان ابزاری برای تحریک احساسات زنان و جوانان و ایجاد تصویری از ناامنی گسترده در ایران استفاده شد. این روایتها با هدف القای ناکارآمدی نظام در تأمین امنیت طراحی شده بودند.
۳. بمباران خردهروایتها (Micro-Narrative Bombing):
انتشار شایعات متعدد مانند «عدم جدیت پلیس در پیگیری پرونده» یا «سالم بودن پیکر نشانه تجاوز است» بخشی از استراتژی بمباران خردهروایتها بود. این شایعات با هدف ایجاد سردرگمی و افزایش فشار روانی بر جامعه منتشر شدند، در حالی که پلیس در کمتر از ۱۰ روز متهم را دستگیر و جسد را کشف کرد.
۴. بهرهبرداری از حساسیتهای اجتماعی:
منافقین و رسانههای همسو با آنها از این تکنیک برای منحرف کردن توجه از پیشرفت سریع تحقیقات و تمرکز بر روایتهای جعلی استفاده کردند.
پرونده الهه حسیننژاد به دلیل شباهتهایی با پرونده مهسا امینی (مرگ در سال ۱۴۰۱ و اعتراضات پس از آن) و سما سمیران جهانباز (ناپدید شدن در سال ۱۴۰۱) به سوژهای مناسب برای تحریک احساسات عمومی تبدیل شد.
منافقین در گذشته نیز تلاش کردند از جنبشهایی مانند «زن، زندگی، آزادی» برای پیشبرد اهداف خود بهرهبرداری کنند، اما به دلیل عدم مقبولیت در میان مردم ایران، موفقیت چندانی نداشتند. در این مورد نیز، آنها سعی کردند قتل الهه را به مسائل سیاسی و اجتماعی مانند حجاب یا ناامنی زنان ربط دهند تا نارضایتی عمومی را تشدید کنند.
منافقین در گذشته از پروندههای مشابه (مانند مرگ مهسا امینی) برای ایجاد آشوب استفاده کردهاند. به عنوان مثال، در سال ۱۴۰۱، این گروهک به همراه رسانههای همسو، با انتشار فراخوانهایی برای حمله به آمبولانسها و ایجاد ناآرامی، سعی در تحریک اعتراضات داشت.
رسانههایی مانند ایران اینترنشنال و بیبیسی فارسی، که در برخی موارد با منافقین همسو عمل کردهاند، در پرونده الهه حسیننژاد اخباری با تمرکز بر شایعات و تحریفها منتشر کردند. این رسانهها با برجستهسازی ادعاهای غیرمستند، به ایجاد فضای ملتهب کمک کردند.
پرونده الهه حسیننژاد به دلیل ویژگیهای نمادین و حساسیتهای اجتماعی، به سوژهای ایدهآل برای عملیات روانی گروهکهای مانند منافقین تبدیل شد. این سازمان با استفاده از تکنیکهای جنگ شناختی مانند تحریف واقعیت، انتشار شایعه، و ایجاد وضعیت انتظار، سعی در تحریک احساسات عمومی و القای ناکارآمدی نظام داشت. با این حال، به دلیل فقدان مقبولیت اجتماعی در ایران و واکنش سریع نهادهای رسمی، تأثیر این اقدامات محدود بود. برای مقابله با چنین سناریوهایی، شفافیت نهادهای قضایی، آموزش سواد رسانهای، و افشای ماهیت گروههای معاند ضروری است./ پایان پیام