از اسطوره تا مکتب تمدنی
حاج قاسم سلیمانی و سید حسن نصرالله، دو چهره شاخص محور مقاومت، فراتر از رهبران نظامی و سیاسی، به نمادهای تمدنی تبدیل شدهاند. اما آیا امت اسلامی قادر است چنین شخصیتهایی را بازتولید کند؟

ملت بیدار؛ حاج قاسم سلیمانی و سید حسن نصرالله، دو چهره برجسته محور مقاومت، نه تنها به عنوان فرماندهان نظامی، بلکه به عنوان معماران مکتبی فکری و عملی شناخته میشوند. این شخصیتها توانستهاند در طراحی راهبردهای کلان مقاومت نقشآفرینی کنند. اما سوال اساسی این است که آیا امکان تکثیر چنین رهبرانی در جهان اسلام وجود دارد؟ و اگر چنین است، چه موانعی بر سر راه این تکثیر قرار دارد؟
تاریخ نشان داده است که برخی رهبران، صرفاً به عنوان فرماندهان نظامی یا مدیران سازمانی عمل نکردهاند، بلکه به عنوان معماران مکتبی فکری و عملی ظهور کردهاند. حاج قاسم سلیمانی و سید حسن نصرالله نمونههای بارز این رهبران هستند. اما آیا این ویژگیها محدود به افراد خاصی است یا میتوان آنها را به نسلهای آینده منتقل کرد؟
تاریخ تمدنها نشان میدهد که یک قدرت تنها زمانی پایدار میماند که رهبرانش تکثیر شوند. در شرایطی که پروژههای جهانیسازی و جنگ شناختی تلاش دارند امت اسلامی را به حاشیه برانند، عدم بازتولید شخصیتهایی در سطح حاج قاسم و سید حسن، شکاف راهبردی بزرگی ایجاد خواهد کرد. اما چرا فرآیند تکثیر رهبران مقاومت با موانع جدی مواجه است؟
در زمان کنونی سه مانع کلیدی در مسیر تکثیر رهبران مقاومت وجود دارد، اول جنگ شناختی و تحریف رسانهای؛ رسانههای غربی همواره تلاش کردهاند شخصیتهایی مانند حاج قاسم سلیمانی و سید حسن نصرالله را به عنوان چهرههای افراطی یا احساسی معرفی کنند. این تلاشها با هدف جلوگیری از تبدیل این شخصیتها به مدلهای مدیریتی و راهبردی برای امت اسلامی صورت میگیرد.
دومین آن ضعف نهادهای تربیتی و آموزشی؛ نظامهای آموزشی در بسیاری از کشورهای اسلامی به جای پرورش مدیران جهادی، الگوهای مدیریتی غربگرا را تبلیغ میکنند. این در حالی است که امت اسلامی نیازمند نظام آموزشیای است که روحیه راهبردی و مدیریت جهادی را در نسلهای آینده نهادینه کند.
و در نهایت نفوذ گفتمان غربگرای توسعه وابسته؛ اقتصاد مصرفگرا، فرهنگ لیبرالی و مدیریت بوروکراتیک، سه ضلع اصلی مدلهای توسعهای برخی دولتهای اسلامی است. این روند، الگوهای مدیریتی مقاومتی را به حاشیه میراند و اجازه نمیدهد شخصیتهایی مانند حاج قاسم و سید حسن در مقیاس وسیعتر بازتولید شوند.
اما راهکارهای عملی برای تربیت نسل جدید مقاومت چیست؟
اولین آن ایجاد نظام آموزشی تمدنی است؛ مدارس و دانشگاههای اسلامی باید الگوی مدیریت جهادی را به عنوان یک سرفصل آموزشی رسمی در برنامههای خود بگنجانند. آموزشهایی نظیر اصول مقاومت، امنیت ملی، جنگ شناختی و دیپلماسی انقلابی باید به بخشی از نظام تربیتی نسل آینده تبدیل شود.
دوم نقش رسانه در بازتولید شخصیتهای تمدنی؛ رسانهها نباید صرفاً روایتگر گذشته باشند، بلکه باید فعالانه در فرآیند تربیت رهبران آینده نقش ایفا کنند. تولید محتوای چندرسانهای جذاب درباره زندگی و تفکر شخصیتهای مقاومت، یکی از ابزارهای مؤثر در این مسیر است.
سوم تأسیس نهادهای تربیتی و راهبردی؛ جهان اسلام نیازمند مؤسساتی است که استعدادهای مدیریتی و جهادی را شناسایی و پرورش دهد. این نهادها نهتنها باید آموزشهای علمی ارائه کنند، بلکه باید روحیه انقلابی و راهبردی را نیز در افراد تقویت نمایند.
و در نهایت گفتمانسازی درباره مدیریت جهادی و مقاومت؛ امت اسلامی باید از یک بازیگر منفعل در معادلات جهانی، به یک تمدن مستقل و تأثیرگذار تبدیل شود. این امر زمانی ممکن خواهد شد که شخصیتهای مقاومتی، نهتنها در قالب فرماندهان نظامی، بلکه بهعنوان الگوهای مدیریت، دیپلماسی و اقتصاد مقاومتی نیز معرفی شوند.
تاریخ نشان داده است که وقتی امت اسلامی، رهبران خود را نه بهعنوان چهرههایی منفرد، بلکه بهعنوان یک "مکتب" تلقی کرده است، توانسته جریانساز شود. همانگونه که مکتب امام خمینی(ره) تنها در یک فرد محدود نماند و نسل جدیدی از رهبران انقلابی را تربیت کرد، مکتب حاج قاسم و سید حسن نیز باید در امت اسلامی نهادینه شود.
امروز امت اسلامی در برابر یک انتخاب تاریخی قرار دارد؛ آیا حاج قاسم و سید حسن را صرفاً در قابهای عکس و مستندهای تاریخی حفظ خواهد کرد؟ یا آنکه نسل جدیدی از آنها را در عرصههای مختلف پرورش خواهد داد؟ حاج قاسم جمله معروفی داشت: "ما ملت امام حسینیم." اگر این جمله از یک شعار به یک منطق تمدنی تبدیل شود، دیگر حاج قاسم و سید حسن تنها دو نام در تاریخ نخواهند بود، بلکه هزاران حاج قاسم و سید حسن در امت اسلامی قد علم خواهند کرد و این، آغازی برای شکلگیری قدرتی تمدنی خواهد بود که میتواند معادلات جهانی را تغییر دهد./ پایان پیام
فاطمه مهربان