آیا واقعا نزدیک قله‌ایم؟

اگر نگاه‌مان را به بالا ببریم و این چهل ساله را به مثابه‌ی یک فصل از زندگی اجتماعی ایرانیان ببینیم متوجه می‌شویم که مسیری شگرف پیموده شده. نقاط متعددی از ضعف داخلی و نزاع خارجی گذر شده و حالا اینجا در این نقطه‌ی خاص ایستادیم.

آیا واقعا نزدیک قله‌ایم؟
آیا واقعا نزدیک قله‌ایم؟

به گزارش ملت بیدار آنلاین کانال تلگرامی نواصولگرا نوشت: در ایامی که مسلمانان در حال کندن خندق، منتظر لشگر چندین هزار نفری کفار بودند، سنگی بزرگ بر سر راه‌شان پیدا شد که امکان شکستن آن نبود. به پیامبر (ص) که خبر دادند، ایشان شخصا کلنگ را به دست گرفته و بر آن سنگ بزرگ زدند. از ضربه، برقی جهید. رسول الله (ص) فرمودند «حیره و قصرهای پادشاهان ایران را دیدم و جبرئیل به من خبر داد که امّت من بر آنها پیروز می‌شود». دوباره ضربه زدند و مجدد برقی زده شد و فرمودند: «قصرهای سرخ فام شام و روم نمایان گشت، جبرئیل به من بشارت داد که بر آنها نیز پیروز می‌شود». 

برای فهم عجیب بودن این جملات در آن لحظه‌ی تاریخی باید کمی شرایط را مرور کنیم. وقتی این جملات از زبان مقدس رسول خدا (ص) جاری شد، سنگی به شکم ایشان بود تا از شدت گرسنگی‌شان بکاهد. جیره‌ی غذایی سربازان اسلام برای هر دو نفر، یک خرما در روز بود. به ازای هر مسلمان، سه جنجگوی کافر در راه بودند تا ریشه‌ی اسلام را بکنند. برخی منابع این نسبت را تا هشت کافر در مقابل یک مسلمان نوشته‌اند. اینها وضعیت مسلمین در شبه جزیره عرب بود. جایی که اساسا برای امپراطوری‌های ایران و روم بی‌ارزش بود؛ هم از لحاظ سرزمین و هم از لحاظ جمعیت. آن دو ابرقدرت زمانه، آنقدر بزرگ بودند که فقط خودشان هماورد یکدیگر بودند. تهدید آنها از داخل شبه جزیره مثل این بود که کشوری از آفریقای امروز، ابرقدرت‌های نظامی جهانی را تهدید کند. تهدیدی که هم از لحاظ تعداد و هم از لحاظ فناوری و امکانات اساسا غیرمنطقی بود.

آنجا و در لحظه‌ی بیان آن جملات، منافقین لب به تمسخر پیامبر (ص) باز کردند. شاید برخی گفته باشند که به ما نگاه کن؛ از گرسنگی در حال مرگیم و برای کشتن هرکدام‌مان سه جنگجو در راه هستند و تو ما را به فتح سرزمین ابرقدرت‌ها و نه یکی که هردویشان، وعده می‌دهی؟ خداوند هم آیه‌ی 26 و 27 آل عمران را در حمایت از رسولش نازل کرد که می‌گفت خدا مالک حکومت‌هاست و به هر کسی بخواهد می‌دهد. البته تاریخ به ما می‌گوید که چگونه صحنه تغییر کرد و آن ضعف ظاهری به قوت تبدیل شد.

جمهوری اسلامی در لحظه‌ی کنونی با آن وضعیت فاصله‌ای بسیار شگرف دارد. دوران فشار، جنگ و درگیری خارجی گذشته و اسلام در عزت است. اما مشکلات اقتصادی به ویژه در پنج سال اخیر بر سر مردم فرود آمده. در صحنه بین‌الملل هم پروژه انزوای ایران اسلامی شکست خورده اما کارهای بیشتری لازم است. ما بحمدلله از دوران جنگ احزاب گذر کردیم اما باید تلاش کنیم که به دوران بعدی یعنی فتح‌های بزرگ دست یابیم.

اگر نگاه‌مان را به بالا ببریم و این چهل ساله را به مثابه‌ی یک فصل از زندگی اجتماعی ایرانیان ببینیم متوجه می‌شویم که مسیری شگرف پیموده شده. نقاط متعددی از ضعف داخلی و نزاع خارجی گذر شده و حالا اینجا در این نقطه‌ی خاص ایستادیم. ما به واسطه‌ی ادعایمان برای تمدن سازی، همیشه در پیچ تاریخی هستیم چون داریم دست فرمان جهان را از بی‌خدایی یا حداقل تغافل خدا به سمت توحید می‌چرخانیم.

قطعا جمله‌ی «نزدیک قله‌ایم» را باید با همین نگاه از بالا تفسیر کنیم. جمله‌ای که خبر است و نه تحلیل. همانطور که «شنیده شدن صدای خرد شدن استخوان‌های کمونیسم» خبر بود و به حقیقت پیوست. مهم راهبردی است که همراه با این خبر به ما داده شده. نباید خسته و ناامید شویم. ناامیدی راهبرد اصلی دشمن برای همه‌ی ماست. چه حزب الهی باشیم و چه غیر حزب الهی. مهم دیدن قله است که خود را نمایان ساخته؛ آنهم در میان این همه غبار از مشکلات اقتصادی و سیاسی و اجتماعی؛ قله نزدیک است نباید خسته شویم./
انتهای پیام

بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزلهٔ تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.