تاریخ انتشار: پنجشنبه 22 دی 1401 ساعت 16:44
کد خبر: 136143
T T

برچسب‌ها

صداوسیما؛ ماجرای یک شکست خانگی

پنجشنبه 22 دی 1401 ساعت 16:44
کد خبر: 136143

مسوولان و ناظران رسمی کشور هم در این باور متفقند که میدان اصلی منازعه در اعتراضات اخیر صحنه رسانه‌ها بوده است

ملت بیدار آنلاین| 

از همان روزهای اولی که آتش اعتراضات در کشورمان زبانه می‌کشید یک نکته عیان بود و آن اینکه پرچم هدایت رسانه‌ای، فکری و حتی سازماندهی تشکیلاتی معترضان به دست شبکه‌های فارسی‎زبانِ خارج از کشور افتاده است. پیش افتادن آن شبکه‌ها در هژمون‌طلبی رسانه‌ای البته نکته چندان مبهمی نبود که از نگاه ناظران رسمی و کنشگران مدنی یا حتی شهروندان عادی مغفول بماند. حقیقت این است که اعتراضات چند ماه اخیر برای رسانه‌های خارج نشین در حکم فصل میوه چینی بود. چون آن شبکه‌ها از مدت‌ها قبل در  تدارکِ تخریب جناح‌های سیاسی درون کشور بوده‌اند و حالا با توفیق در کاستن از اقبال عمومی به اصول‌گرایان حاکم و اصلاح‌طلبانِ رانده شده از قدرت، پروژه‌ی مشروعیت‌زدایی از نظام سیاسی را به نقطه حساسی رسانده‌اند.

پرمبرهن است در جریان هدایتگری رسانه‌ای شبکه‌های فارسی زبانِ ماهواره‌ای عنصر محوری، گذارِ گفتمانی از اصلاح‌طلبی به سرنگونی‌خواهی است. در پیش بردن چنین راهی البته ناکارآمد جلوه دادن روش‌های مسالمت‌آمیزی که تا پیش از این از سوی منتقدان میانه‌روی داخلی در قالب الگویی برای کنش سیاسی مشروع و قانونی به کار گرفته می‌شد، هم طریقیت روشنی داشته است. چرا که جای منش روادارانه و مداراجویانه را چیزی که تاکتیک دفاع از خود نامیده می‌شود گرفته است. در این راه هم البته در آموزش دادن انواع روش‌های مقابله با پلیس یا ساخت و نگهداری انواع ابزارها و سلاح‌ها سنگ تمام گذاشته شده است.

اما در میانه این غوغا و قیل و قال یک پرسش پایه‌ای هم می‌تواند به این بازگردد که چرا سازمانی با طول و عرض صداوسیما که بر خود نام رسانه‌ی ملی گذاشته در مصاف با چند تلویزیون خارج‌نشین قافیه را باخته و دست و پا زدنش به قصد باز گرداندن آب مرجعیت رسانه‌ای به جوی خودی بی ثمر مانده است؟

دکتر عباس اسدی عضو هیئت علمی گروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی وقتی در برابر پرسش از چرایی از دست رفتن مرجعیت رسانه‌ای قرار می‌گیرد یک سره قلم رد بر چنین تصوراتی می‌کشد: «اساسا من به مفهوم مرجعیت رسانه با آن تعریفی که در حال حاضر در کشور مطرح است قائل نیستم. به این معنی که باور ندارم تا امروز رسانه‌های مرجع در ایران وجود داشته و حالا این رسانه‌ها از بین رفته‌اند.»

او به این مقدار هم بسنده نمی‌کند و تصور شکست رسانه‌های رسمی داخلی را به یکدست پنداشتن مخاطبان حوالت می‌دهد: « شاید برخی معتقد باشند که دیگر شهروندان به گفته‌های رسانه‌های رسمی باور ندارند، با این پیش‌فرض باید بگویم در اینجا یک تعارض نظری وجود دارد. چرا که بسیاری از اوقات به اشتباه ما مخاطب رسانه‌ها را مخاطبینی یکدست در نظر می‌گیریم، در صورتی که اینگونه نیست. برخی از شهروندان ممکن است از رسانه‌های برون‌مرزی تاثیرپذیری داشته باشند و برخی دیگر از رسانه‌های رسمی و داخلی تغذیه کنند. اینکه با توجه به این اعتراضات حکم بدهیم رسانه‌های رسمی کارکردشان را از دست داده‌اند گمانه درستی نیست.»

علی‌اکبر قاضی‌زاده استاد روزنامه‌نگاری و پژوهشگر حوزه رسانه و ارتباطات، اما تند و بی‌پرده حکم به شکست و سقوط صداوسیما می‌دهد. او علت را در فروافتادن رسانه ملی در دام بازی‌های جناحی دیده: «این رفتارها سبب شده که مردم دیگر تلویزیون نگاه نمی‌کنند. یک گروه اندکی هستند که موافق چنین حرف‌هایی هستند، آنها ممکن است تلویزیون ببینند. صداوسیمای ما با آن همه شبکه که دارد؛ یک محفل است که برای خودشان کار می‌کنند.»

یک فعال رسانه‌ای هم در نوشتاری دلایل گوناگونی از جمله اعمال محدودیت در اطلاع‌رسانی را عاملی برای دشوار شدن وضعیت رسانه‌های داخلی قلمداد می‌کند. رضا صادقیان از دست رفتن مرجعیت رسانه‌ای را واقعیتی توصیف می‌کند که تازه بعد از بروز اعتراضات اخیر آشکار شده: «پس از بروز اعتراضات خیابانی و دنباله‌دار شدن آن به یکباره سیاستگذاران، پژوهشگران و سیاسیون متوجه شدند نه‌تنها بازتاب روایت‌های رسمی از رویدادهای مشخص با چالش اقناع‌پذیری و خدشه‌دار شدن مرجعیت رسانه‌ای در داخل کشور روبه‌رو شده، بلکه تحرکات و میزان تاثیرگذاری رسانه‌های برون‌مرزی در مقایسه با گذشته بسیار گسترده‌تر شده است.»

البته مسوولان و ناظران رسمی کشور هم در این باور متفقند که میدان اصلی منازعه در اعتراضات اخیر صحنه رسانه‌ها بوده است. آن طور که از برداشت‌ها در سطح رسمی کشور بر می‌آید هم‌افزایی و بسیج بی‌سابقه رسانه‌ای به فشاری حداکثری علیه نظام سیاسی منجر شده که دشواری‌هایی را پدید آورده است. بااین‌حال این رسم نوبرانه‌ای نیست که با به پا شدن هنگامه‌ای سیاسی یا اجتماعی رسانه در جایگاه متهم ردیف اول بنشیند و قصورِ بی‌نظمی‌ها و بلواها به گردنش بیفتد. چرا که کوتاه دیدن دیوار رسانه در چنین بزنگاه‌هایی همیشه دردسترس‌ترین راه بوده است.

اما گذشته از نگاه اصحاب دولت و سیاست به چشم‌انداز موجود پرسش واقع‌بینانه‌تر می‌تواند این باشد که در چنین میدان و میانه‌ای نقش و اثر رسانه‌های خودی و از همه مهمتر صداوسیما چیست؟ برای کسی که از دهه‌های پیش خود را مخاطب رسانه‌ی ملی دیده پرواضح است که چگونه تلویزیون با عبور از عصر جنگ‌زده‌ی دهه شصت و با در پیش گرفته شدن سیاست تحول‌گرایانه دوران مدیریت علی لاریجانی به پرکاربردترین ابزار تفریح و سرگرمی شهروندان در دهه هفتاد بدل شد. اما وزیدن نسیم دوم خرداد صداوسیما را که در خطای راهبردی حمایت از ناطق‌نوری دربرابر محمدخاتمی دم فروبسته بود به طبل پرصدایی علیه موج به پاخاسته‌ی اصلاح‌طلبی تبدیل کرد. از این جا به بعد رسانه‌ی ملی که می‌کوشید رسانه‌ای در خدمت سرگرمی و تبلیغات باشد و مخاطبان را به خود بخواند به تریبونی خطی و جناحی فروکاسته شد و با شیوه‌ای محافظه‌کارانه دربرابر موج تغییرخواهی جامعه ایستاد. از همین رو سر باز کردن شکاف جامعه و رسانه‌ی‌ملی را باید از همین نقطه پی بگیریم که امکان برخورد فراگیر، غیرهمسونگرانه و فراجناحی از این رسانه گرفته شد. البته صداوسیما طی تمام این سالیان در بسط سازمانی و رشد کمی شبکه‌ها به راه خود رفته و ماموریتش در جهت برآورده کردن اهداف حاکمیتی را با تلاش برای تولید محتواهای تجاری و سرگرم‌کننده به هم آمیخته است. با این وجود با به راه افتادن تلویزیون‌های ماهواره‌ای برون‌مرزی در برهوت توقیف مطبوعات زنجیره‌ای و غیبت تلویزیون‌های مستقل داخلی خیلی زود جنگ برای صداوسیما مغلوبه شد. البته همچنان بودجه‌های رنگارنگ به پای برنامه‌های صداوسیما ریخته شد و افتتاح شبکه‌های رنگ‌به‌رنگ رادیویی و تلویزیونی هم ادامه داشت، اما آنچه صداوسیما به مخاطبش می‌فروخت دربرابر رنگ‌ولعاب برنامه‌های تلویزیون‌های ماهواره‌ای رنگ باخته بود. در چنین گیروداری کمترین انتظار ممکن تغییر ریل رسانه‌ی‌ملی برای ماندن در ماراتن جنگ رسانه‌ای بود. اما اصرار برای ماندن بر سر سیاست‌های گذشته ناتوانی این رسانه در به دست گرفتن دوباره مرجعیت رسانه‌ای را ناگزیر کرده است. از همین رو سخن نابه‌جایی نیست اگر گفته شود صداوسیما در این کارزار رسانه‌ای کنونی نه به تلویزیون‌های خارج‌نشین بلکه به سیاستگذاری مدیران و متولیانش باخته است.

نویسنده: محمد شفیعی مقدم

برچسب‌ها

نظر شما

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x