چرا عباس عبدی مکررا از «نواصولگرایی» نام میبرد اما مثالهایش از جبهه پایداری است؟
ملت بیدار آنلاین – عباس عبدی در نوشتار امروز خود در هممیهن مدعی شده یکی از ریشههای فحاشی در جامعه «دور شدن افراد بانفوذ سیاست در جبهه نواصولگرایی از ادبیات فاخر سیاسی است» او همچنین گفته است که «نواصولگرایان متوهم و طلبکار میگویند که چرا اصلاحطلبان علیه فحاشیهای رایج در اعتراضات موضعی نمیگیرند».
اولا چرا وقتی خواسته برای ادعای دور شدن نواصوگرایان از ادبیات سیاسی مثال بیاورد از تتلو، مداحی که نام نبرده و مفهومی که آیتا… جوادی آملی بیان داشتند و تعریفش کردند مثال آورده است؟ خودش از چنین شاهدمثالهایی خندهاش نمیگیرد؟ چنین استحکامی در استدلال و فکت انصافا نوبر است. شاید هم ایشان مخاطب خود را در وضعیت صغرِعقل فرض کرده. بقیه متن هم چندان تفاوتی ندارد. اتصال موضوع ریشهشناسی اجتماعی (در همان سطح پایینی که ایشان صورت میدهد) با موضوع بیرون انداختن اصلاح طلبان از قدرت به همان اندازه مثال قبلی، دارای استدلال و استحکام است. البته باید پرسید که چرا ایشان به سوال خودش پاسخ نداده و نگفته چرا اصلاح طلبان واکنشی درباره این فحاشیها نداشتند و ندارند؟ و مهمتر اینکه چرا درباره اغتشاش، قتل مردم عادی و اقدامات خشن موضعی نمیگیرند و مرزبندی نمیکنند؟
اما نکته مهمتر این است که چرا او از مکررا از «نواصولگرایی» نام میبرد اما مثالهایش از جبهه پایداری است؟ چرا او قصد دارد همه طیف مقابل اصلاح طلبان را یکپارچه و آن هم با نام اصولگرایی معرفی کند؟ چرا دوست ندارد به مانیفست نواصولگرایی توجهی داشته باشد یا درباره اظهارات افرادی مثل قالیباف که در این پنجاه روز مکررا از مردم و حق اعتراض گفتهاند توجهی نماید؟ پاسخ این است که او میداند گفتمان نواصولگرایی بر عقلانیت (مبتنی بر تعریف و تفسیر امامین انقلاب) و کارآمدی واقعی (که شامل عدالت و رفاه عمومی میشود) تاکید دارد. میداند که رقیب اصلی برای جذب مردم همین مفهوم و ابعاد و توانمندیهای آن است. پس باید آن را با سوپرانقلابیها ترکیب نماید تا نواصولگرایی نتواند مردم را به خود جذب نماید. باید بدون وقفه حتی بدون دلیل و با همین دست استدلالهای عجیب و سادهلوحانه، نواصولگرایی را به زمین و زمان مرتبط کند تا شاید جلوی قوت آن گرفته شود. ایرادی نیست؛ ما برخلاف آقای عبدی، مخاطبینمان را عاقل و فهیم میدانیم. / انتهای پیام -ش
نظر شما